سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

سقوط اورشلیم به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر

سقوط اورشلیم به خاطر ترک «امر به معروف و نهی از منکر »
داستان سلطه ی بخت النصر بر بنی اسرائیل از ماجراهای مشهور نزد اهل کتاب و مردمان مرتبط با آنها بوده و این بدان معناست که مردم عصر نزول قرآن به اندازه کافی از پیامها و عبرتهای روشنش , آگاهی داشتند . از این رو بدیهی است که قرآن کریم از پرداختن بدان پرهیز کند و صرفا به اشاراتی بسنده کند {آیه 259 سوره بقره و آیات 4 و 5 سوره بنی اسرائیل} . به نظر می رسد در نقل داستانها  , عترت نیز راهبردی همسو با قرآن داشته باشد هر چند که به اقتضای شرایط و حال مخاطبان , گاه , نقل تفصیلی برخی ماجراها , ضرورت پیدا می کرده است .
در بین روایات انعکاس دهنده ماجرای بخت النصر , روایت مسندی از هارون بن خارجة به نقل از امام صادق (ع) وجود دارد که سلطه یافتن  بخت النصر  بر بنی اسرائیل را به خاطر فساد این قوم و ترک فریضه « امر به معروف و نهی از منکر » از سوی عالمان می داند. این روایت را حسین بن سعید اهوازی در باب «امر به معروف و نهی از منکر» کتاب الزهد خود آورده است ؛ 
              
کتاب الزهد: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ نَبِیّاً یُقَالُ لَهُ أَرْمِیَا فَقَالَ قُلْ لَهُمْ مَا بَلَدٌ بِنَفْسِهِ مِنْ کِرَامِ الْبُلْدَانِ وَ غُرِسَ فِیهِ مِنْ کِرَامِ الْغُرُوسِ وَ نَقَّیْتُهُ [نَفْسَهُ‏] مِنْ کُلِّ [غَرْسَةٍ] غَرِیبَةٍ [عَرَبِیَّةٍ] فَأَخْلَفَ فَأَنْبَتَ خُرْنُوباً [خُرْبُوناً] فَضَحِکُوا مِنْهُ وَ اسْتَهْزَءُوا بِهِ فَشَکَاهُمْ إِلَى اللَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ قُلْ لَهُمْ إِنَّ الْبَلَدَ الْبَیْتُ الْمُقَدَّسُ وَ الْغَرْسَ بَنُو إِسْرَائِیلَ نَقَّیْتُهُمْ مِنْ کُلِّ غَرِیبَةٍ وَ نَحَّیْتُ عَنْهُمْ کُلَّ جَبَّارٍ فَأَخْلَفُوا فَعَمِلُوا بِمَعَاصِیَّ فَلَأُسَلِّطَنَّ عَلَیْهِمْ فِی بَلَدِهِمْ مَنْ یَسْفِکُ دِمَاءَهُمْ وَ یَأْخُذُ أَمْوَالَهُمْ وَ إِنْ بَکَوْا لَمْ أَرْحَمْ بُکَاءَهُمْ وَ إِنْ دَعَوْا لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُمْ فَشِلُوا وَ فَشِلَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ لَأُخَرِّبَنَّهَا مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ لَأَعْمُرَنَّهَا قَالَ فَلَمَّا حَدَّثَهُمْ جَزِعَتِ الْعُلَمَاءُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَنْبُنَا نَحْنُ وَ لَمْ نَکُنْ نَعْمَلُ بِعَمَلِهِمْ فَعَاوِدْ لَنَا رَبَّکَ فَصَامَ سَبْعاً فَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ فَأَکَلَ أَکْلَةً ثُمَّ صَامَ سَبْعاً فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الْوَاحِدُ وَ الْعِشْرُونَ یَوْماً أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ لَتَرْجِعَنَّ عَمَّا تَصْنَعُ أَنْ تُرَاجِعَنِی فِی أَمْرٍ قَدْ قَضَیْتُهُ أَوْ لَأَرُدَّنَّ وَجْهَکَ عَلَى دُبُرِکَ ثُمَّ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ قُلْ لَهُمْ إِنَّکُمْ رَأَیْتُمُ الْمُنْکَرَ فَلَمْ تُنْکِرُوهُ وَ سُلِّطَ عَلَیْهِمْ بُخْتَ‏نَصَّرُ فَفَعَلَ بِهِمْ مَا قَدْ بَلَغَکَ .

آدرس : کتاب الزهدص 105 ح 287 ؛ تفسیر القمی، ج‏1، ص 87؛ تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 140.

نکته
در این روایت بر این مطلب تاکید شده که خداوند به پیامبر آن دوران یعنی ارمیا خبر عذاب آنها توسط دشمن خارجی را در آینده داد و او عالمان بنی اسرائیل را از این خبر غیبی آگاه کرد و آنان شکوه کردند که چرا عذاب همگانی باشد در حالی که فساد را برخی مرتکب شده اند بدین خاطر بود که خداوند به ارمیا وحی کرد و فرمود « قُلْ لَهُمْ إنکم رأیتم المنکر فلم تنکروه ؛ ای پیامبر به آنان بگو شما منکر را دیدید ولی نسبت بدان اعتراض و ایرادی نداشتید » . در ادامه روایت امام صادق علیه السلام می فرمایند : از این رو بود که خداوند بخت النصر را بر آنان مسلط کرد و او در حق آنان همانی را انجام داد که خبرش به شما رسیده است .» .
بنابر این روایت فوق بر این حقیقت اشاره دارد که دلیل تسلط بخت النصر بر بنی اسرائیل , ترک فریضه« امر به معروف و نهی از منکر» است  و مقصر اصلی آن را نیز عالمان جامعه یهود می داند .
به نظر می رسد این روایت بر تعطیلی «جریان دائمی اصلاح جامعه از سوی نخبگان فرهنگی» نظر دارد و نسبت بدان هشدار می دهد امری که در سایه سازوکار امر به معوروف و در مهمترین بخش آن صورت می گیرد . در جامعه نمونه مورد بحث یعنی جامعه یهود آن دوران , این سازوکار  درونی اصلاح به تعطیلی کشیده شده بود و جامعه سازوکار درونی خود را در برابر فساد از دست داده بود و درمان این تباهی , به جراحی سخت توسط عوامل بیرونی نیاز داشت و آن چیزی نبود جز سلطه دشمنان خارجی .
این نکته همان پند و عبرتی است که از این ماجرا به دست می آید و نقل داستان را برای عبرت گیری جوامع بعدی توجیه پذیر می کند . پس می توان گفت این روایت  با مبانی قرآن کریم در نقل داستانها هماهنگ است خصوصا که تعبیر «ما قد بلغک » آمده و از بازگویی جزئیات داستان به پشتوانه اطلاعات کافی در این زمینه , پرهیز کرده و به تبیین فلسفه سلطه یافتن بخت النصر بر بنی اسرائیل بسنده کرده است یعنی درست همان شیوه ای که قرآن کریم در آغاز سوره اسراء  در پیش گرفته و از سلطه دادن دشمنان بر یهودیان به خاطر فسادشان خبر داده و به نقل داستان نپرداخته است .
نکته قابل توجه دیگر در این باره , انعکاس این حقیقت در متون مقدس یهود است . در تلمود بابلی به نقل از کتاب اول پادشاهان چنین آمده است : اورشلیم خراب شد زیرا «آنان یکدیگر را سرزنش نمی کردند»
اصطلاح « سرزنش گناهکاران» تعبیری معادل یا نزدیک به اصطلاح «نهی از منکر» در ادبیات اسلامی است . مایکل کوک در کتاب امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی , ج 2 فصل 19ص 892 {چاپ آستان قدس} در این باره می نویسد  :
در کتاب مقدس به وظیفه ای شبیه امر به معروف و نهی از منکر توصیه شده است . ...شاگرد موظف است استاد خود را سرزنش کند {تلمود بابلی .«ببه مِصعه» برگa31 /44.}خودداری ازانجام این وظیفه ممکن است سبب مجازات همگان از جانب خداوند شود{ تلمود بابلی .«شبّث» برگ b119 42/.} :  اورشلیم خراب شد زیرا «آنان یکدیگر را سرزنش نمی کردند » { تلمود بابلی .«سنهدرن» برگ b101 43/ به نقل از کتاب اول پادشاهان11/ 27.}

 





در این وبلاگ
در کل اینترنت